DOFO
نباید یادم بره روزی که از هشتصد جا در حال تیکه تیکه شدن بودم، جلوم نشستی و فقط تماشام کردی.
نباید یادم بره روزی که از هشتصد جا در حال تیکه تیکه شدن بودم، جلوم نشستی و فقط تماشام کردی.
«کوچ میکنم به خاطراتِ تو
از صداهای بلندِ تو سرم ..»
نه، نمیتوانم فراموشت کنم.
خیابانها بیحضور تو راههای آشکار جهنماند.
شمس لنگرودی
بریم یه دستی بکشیم به وب از وایبش و اینکه مال خیلی وقته خسته شدم
انگار (من) نیست
دوباره بعد یه مدت طولانی دارم اون حس مزخرفو تجربه میکنم.
گوه خوردم با این رشته، با این مدرسه، با این مطالب، با این وضع باشگاه رفتن
بسه.
بند بند نخ این لباسو میشکافم برای بوییدن عطر تن تو.
نمیخوام بدون این بچه زندگیو.
And if you go, I wanna go with you
And if you die, I wanna die with you:)
(ترجمه ادامه)
If I can't have you then no one can:)
but you belong to me.
(ادامه)
:)
ترجمه ادامه
در فراسوی مرزهای تنات تو را دوست میدارم.
در فراسوهای پیکرهایمان، با من وعدهی دیداری بده.
چشم انتظار توام.
چقد داغونم امشب
طی یه سال اخیر اینقدر آشفته حال و دلتنگ نبودم...
به پروانه هات بگو
خیلی خاکستریام...
میخواستم از تو فرار کنم.
گفتم اگر راهمو کج کنم، اگر بیصدا از تو ببرم، اگر چشمامو ببندم، شاید توی غبار گم بشی.
اما هیچکدوم نشد. دیدی؟ نبودنت منو نکشت.
من موندم. ولی موندنی که شبیه زندگی نیست.
نقابی روی صورتم افتاده، نقابی که آروم آروم راه نفسمو داره میبنده.
هرچی بیشتر پنهون میکنم، بیشتر آشکار میشم.
هرچی بیشتر سکوت میکنم، صدای درونم بلندتر میشه.
میدونی؟ تو خواستنیتر از هر آرزویی.
اما آرزو هم اگه به دست برسه، دیگه آرزو نیست.
انگار تو همون فاصلهای هستی که باید همیشه فاصله بمونه تا معنات حفظ بشه.
هیچ نمیگویم.
و تو این هیچ مرا
همه چیز بخوان.