آســ★ـــآره

زیـبـا‌تـرازچـشـمات،هیـچ‌‌چـیزی‌رونـدیـدم... چـشـم‌هاتـومیـبوسـم‌و‌غـم‌‌توشـون‌رو‌بیشـتر.

Aks Her

 این سوالات رو تو خلوتتون جواب بدین به خودتون

چیزی که الان بهش نیاز دارم :
فردی که دلم میخواست الان پیشم میبود :
احساساتی که این اواخر اذیتم میکرد :
احساساتی که این اواخل منو سرپا نگهداشت : 
خوراکی‌ای که الان دلم میخواست :
مکانی که دوست داشتم الان اونجا باشم :
کاری که دلم میخواست الان بکنم :
مکانی که دلم نمیخواد هیچوقت توش باشم :
چیزی که منو از زندگی میترسونه :
احساسم به زندگی بعد از مرگ :
جوریکه آیندمو میبینم :
دلیلی که به زندگی ادامه میدم :
چیزایی که سرگرمم میکنن :

Both Of Us

ما جفتمون بازنده‌ایم. 

تو نمیتونی منو دوست داشته باشی، منم نمیتونم ازت متنفر باشم.

Saadi

روزی گفتی: شبی کنم دلشادت

وز بند غمان خود کنم آزادت.

دیدی که از آن روز چه شب‌ها بگذشت،

وز گفته خود هیچ نیامد یادت؟

U

چراغ روشنِ شب‌های روزگار تویی.

‏  هوشنگ ابتهاج

Sham Mahtab

هنوزم تو شبات اگه ماه رو داری، 
من اون ماه رو دا‌دم به تو یادگاری.

_داریوش

After

بعد از دیدنش طوری به او لبخند زدم انگار که هرگز برایش اشک نریخته بودم.

Chocolate

I Reached it

میخوام بگم که من رسیدم به اون نقطه‌ای که میگن تو زندگی وجود نداره، 

یا اگر وجود داره از هر هزار نفر، یک نفر بهش می‌رسه.. 

من رسیدم به اون نقطه‌ی صفر؛ یا صد؟ (نمیدونم) رسیدم به تاریکی مطلق. 

رسیدم به اون جایی که فرق نمیکنه قدم بعدیم سقوطه یا پرواز، رسیدم به جایی که فهمیدم دارم نمیتونم، 

اره. نمیتونم. 

اون دستایی که یه مدت طولانیه داره گردنمو فشار میده؛ داره خفم میکنه و من دیگه تلاش نمیکنم برای نفس کشیدن. 

من رسیدم به تهِ تهش 

یا شاید همون اولِ اول؛ 

رسیدم به پوچی مطلق.. 

اگه شب تا هزار سال ادامه پیدا کنه من دیگه ازش نمیترسم؛ 

چون دیگه "منی"  وجود نداره که بترسه...

رسیدم بهش.

به اون چیزی که نباید.

WOWWWWWW

دقیقا اونجا که باید صبور باشم و با دقت عمل کنم گاوترین آدم روی زمین میشم.

جواب. ناشناس

ممکنه با پیام جدید ویرایش شه پس آره خلاصه

غضنفر. توچی؟

چطوره؟ دوستیم. 

عام. خب اواخر بهمن ماه ۱۴۰۱ بود بعد سه سال دوباره هوس کرده بودم بیام وبلاگا فعالیت کنم و کاملا رندوم و اتفاقی عضو وبی شدم که مانی توش بود. جو وب سنگین بود و به شلوغی الان نبود بخاطر همینم مانی با همه خیلی اوکی حرف میزد بخاطر همین فقد با اون میتونستم حرف بزنم. بعدش رسید خرداد و یه سری اتفاقات تو رابطمون افتاد و بلهه!!! کات اول. توی کل تابستون ۱۴۰۲ فککنم ۸ باری کات کردیم دوباره اوکی شدیم. بعدم که کلا درحال تیکه انداختن بهم بودیم یه مدت زیادی. بعد هم کلا بیخبری. الانم حدودن یه ۳ ماهیه اوکی شدیم باز. مهم اینه هرچقدر برینیم بازم برمیگردیم🙏👍

اختلاف نظر تو همچی زیاد داشتیم. بخصوص رفتار کردن!

آره اکیپ بودیم! ببین! بودیم!!!!

یادم نمیاد. مانی همیشه اول میومد ولی از یه تایمی به بعد من پا پیش میکشیدم

دختر. آره. همدان. آخی🎀

نظر لطفته

نظر لطفته2. متن سفارشی منظورت چیه؟

متنایی که مینویسم بیشتر حالت تخلیه حالتای تخمیمه و خب اگه متن میخوای خودت دست به قلم شو کاری از کسی برنمیاد

(اصلا هم منظورم چنلای مختلف که زور میزنن برای متن سفارشی درآوردن نیستن!)

Again i will love U

به تو برمی‌گردم. بعد از مرگ، در لباسی دیگر و جهانی دیگر؛ دوباره تو را دوست خواهم داشت.

Nabaghi

They cant

آدمایی که متعلق به ورژن قبلی ما بودن ممکنه که بعد از تغییرات درونی دیگه نتونن در سبک جدید زندگی ما رو همراهی کنن.