thing never be this way
مانی وقتی یه هفته عم از کاپ زدنش نگذشته:
بچم بهت میگه خاله ساینا فکرشووو کننننن
مانی وقتی یه هفته عم از کاپ زدنش نگذشته:
بچم بهت میگه خاله ساینا فکرشووو کننننن
مبحث عوض شد
ساینا تبدیل به یون بدبختی شده
ولی جدن
شیمی نسبت به بقیه تخصصیا بدک نیست
این صحنه>>>>>
بخند بچه. بخند.
من کنارت میمونم؛
وقتی با مشکلات مختلفت کلنجار میری.
وقتی حصار فکرات اجازه نفس کشیدن بهت نمیده.
تو زندگی میکنی،
چیزهای اشتباه رو به زبون میاری،
اشتباهاتی رو توی کارهات انجام میدی و همیشه کسایی هستن که در هر صورت دوستت دارن
خابت به آرامش چشات
اتوآلِ جوجه
میخاستم سر اینکه فاللل ایننن لاووو شدی و ایگم میکنی فوش بدم ولیخب
تبریک هم میگم
پیر شین (با اینکه اصن ربطی نداره)
اينكه قرار نيست هيچ چيز خوشحال كننده ای وجود داشته باشه عجيب نيست؟
اولین برف پاییزی
ولی قشنگ نبود
آب شد:/
همینه که هست
ناراحتی سرتو بکوب دیوار
برای ادامهی زندگی به یه بچه گربه نیاز دارم.
ساینا تبدیل به یکی از میانه های مثلث شده
شاید
دیگه
هیچوقت حرف نزنم
و ننویسم
اگه
امکان آغوش کشیدنت رو داشته باشم...
دوستت دارم هایت را...
احتکار میکنم
برای روزهایی که میدانم تو هم نخواهی ماند
بگو.
باز هم بگو.
این ها، کفاف نبودنت را نمیدهند
کاش
بیوفتم
بمیرم
زنیکه دو هزاری بلد نیست فیزیک درس بده
پدرم دراومد بابا
اه
معلم خصوصی میگرفتم بهتر بود
شبت بخیر ستارهِ جوجه
من با قهوه به صورت جدی fall in love شدم
همه این بلا ها سر همین دوستیمون اومد.
فقد مرگه میتونه جداش کنه.