Messd up

چشمایی رو داشتی که تا ابد تورو نگاه میکرد،
لبایی رو داشتی که جز تو کسی رو نبوسیده بود،
بدنی که جز دستای تو کسی لمسش نکرده بود و قلبی که میخواست تو تا ابد توش باشی.
گند زدی توش.
چشمایی رو داشتی که تا ابد تورو نگاه میکرد،
لبایی رو داشتی که جز تو کسی رو نبوسیده بود،
بدنی که جز دستای تو کسی لمسش نکرده بود و قلبی که میخواست تو تا ابد توش باشی.
گند زدی توش.
"مگه نگفتم وقتی داری کار میکنی به منم توجه کن؟؟"
این خود خود رکساناس
پ.ن: فرض کن جوجه نیست. اردکه
من تورو بین سکوت های دنیا پیدا کردم.
تو همونجایی که هیچکس نمیبینه.
آسون بدست نیاوردمت که راحت از دستت بدم.
_SaYNa
ترکیب جنگل، کلبه چوبی، بارون، پنجره، کرسی، شومینه،موسیقی کلاسیک، شراب، تو >>>>>
و دستهایش؛
تنها دو دست ساده نه، انگار دستهای خدا بود برای نجات.
برای دوست داشتنت هیچ توضیحی نمیخام. دوستت دارم چون بودن تو، دنیامو روشن میکنه. بعضی وقتا حتی نمیفهمم چرا دوستت دارم، چون دل آدما نمیتونه به یه دلیل ساده راضی باشه.
به تموم حرفها و سکوتهامون که هیچ توضیحی لازم ندارن؟
نه، دوست داشتن تو برای من چیزی فراتر از این دلیلاست.
فقط دوستت دارم، چون تو همونی ای که باید باشی،
کسی که من دوستش دارم...
و همین برای من کافیه.
بی یاد تو هرجا که نشستم توبه.
من خیلی خرم،
حتی از کسایی که موهاشون فره ولی صاف میکنن هم خر ترم.
اصنم اشاره مستقیم ندارم.
چشمات خیرهست به هیچ،
انگار دنیا برات تموم شده.
نه امیدی مونده، نه رمقی، نه حتی یه جرقه کوچیک.
درد؟
درد حالا دیگه برات یه حس قدیمیه.
انگار بخشی از وجودته، جزئی از تو شده.
اما یه سوال دارم:
همینجوری میخوای وایسی؟
وایسی و ببینی که دنیا رد شه؟
که تموم شیاطین دور و برت برنده شن؟
نه... این حق تو نیست.
زندگی چیزی بدهکاره،
به تو که تا اینجا دوام آوردی.
به تو که از اون طوفان لعنتی زنده موندی.
بلند شو.
خودت رو جمع کن، حتی اگه قطعهقطعهای.
هیچکس قرار نیست بیاد نجاتت بده،
هیچ قهرمانی تو این قصه نیست جز خودت.
پس یه بار دیگه، فقط یه بار دیگه تلاش کن.
دستت رو بگیر به همون امیدی که فکر میکنی مُرده،
و ادامه بده.
چون یه روزی، وقتی به همین لحظه نگاه میکنی،
میفهمی اینجا همونجایی بود که تو پیروز شدی.
“آخرین فرصتت، به خودت.”
دارم مینویسم، چون شاید لازم باشه بدونم چقدر خستهام.
انگار همهچیز شده یه نبرد هر روزه که هیچ پایانی براش نیست.
نمیدونم چرا همهچیز اینقدر سنگین و تاریک شده و چرا امیدی تو دلم نمونده، ولی تنها چیزی که میدونم اینه که متاسفم…
متاسفم که شاید ناامیدتون کردم، شاید اونجوری که باید نبودم.
تمامم باش
نیمه ها همیشه گم میشوند.
گیگیلیگلگیگیگیگیی
بارووونن😃
اونا میشناسنت،
من بلدمت.
به معجزہ ی لبخندت ایمان دارم...
به آغوش کی میتوان پناه برد وقتی از تمام جهان رنجیدهای؟
روزهام داره میگذره
بدون اين كه زندگیشون کنم.
هیچ کس نمی توانست مرا به کشتن دهد
هیچ کس به قشنگی تو مرا نکشت!
هرکسی سزاوار یک نفر است که بتواند به چشمهایش نگاه کند و بگوید: تو کافی هستی. تو با تمام زخمهایت، خوب و کافی هستی.
صب بخیر
من هنوز بدبختم😃