R اسفند۱۴۰۲
شکلات:) میدونی خیلی دیر شده؟
الان که دارم عکسای اون موقعتو نگاه میکنم، یه جمله. فقد یه جمله.
"چقدر مال من بودی"
اون عکست. رینگ ستمون جا خوش کرده تو دستات. نقاشی ای که برات کشیدم، پشت قاب گوشیته. گردنبند ستمون روی اون لباس سفید رنگت افتاده. مدل موهات.
چال گونت. چال گونت. چال گونت...
میتونم همه جای این عکس ردی از خودم پیدا کنم.
اگه شکلات یه توهم نبود، قطعا قرار بود هربار با گفتن "شکلات" این چهره بیاد جلو چشمم.
ولی نیست. همش توهمه. هیچوقت عاشقم نبودی.
ادامه...