آســ★ـــآره

زیـبـا‌تـرازچـشـمات،هیـچ‌‌چـیزی‌رونـدیـدم... چـشـم‌هاتـومیـبوسـم‌و‌غـم‌‌توشـون‌رو‌بیشـتر.

دی۱۴۰۲

ادامه...

متانویا...!
یه افسانه یونانی هست که میگه"هرکس تونست مسیر قلب و زندگیتونو چه به جهت بد چه به جهت خوب، تغییر بده، یه (متانویاست)"
ت عم متانویای زندگی منی :))
تاریخ ایجاد: 13:20:34 1402/10/14

کافی نیستی!
من افتادم ته چاه 5 متری!ت عم واسم یه طناب 3 متری انداختی.بگم نیستی، دروغ گفتم. بگم هستی، کافی نیستی! :/
تاریخ ایجاد: 13:24:49 1402/10/14

چشمان ت...!
چشمانِ‌تو‌زیباتر‌از‌آن‌است‌كه‌روزی‌چشمِ‌دگری‌خیره‌كندديده‌ی‌ما‌را.!
تاریخ ایجاد: 13:27:50 1402/10/14

شهری...
شهری زغمت بیدارند ..!
تاریخ ایجاد: 13:33:11 1402/10/14

عیوای
ما از آنها که تَسَلایِشان میدادیم، غَمگین تَر بودیم!
تاریخ ایجاد: 13:36:32 1402/10/14

بهشت اون...
شاید ساده باشم اما کور که نیستم
دیدم دستاتو گرفته بود
منِ احمقو باش فکر میکردم فرشته بود:)
میگفتی کنار من حتی جهنمم خوبه
چیشد سردرآوردی از بهشت اون؟
تاریخ ایجاد: 15:40:48 1402/10/18

واهای
نیاز دارم یکی بیاد دستمو بگیره منو پشتش قایم کنه جلو آدما داد بزنه "بابا بسه دیگه این بچه گناه داره، ولش کنید!"
تاریخ ایجاد: 15:44:41 1402/10/18

چشما...
عاشق چشم و روحش شو!
قیافه با پیر شدن تغییر میکنه. وزن بالا پایین میشه. اندام تغییر میکنن. ولی چشما...
چشما چیزین که تا اخر عمر یکسان میمونن
تاریخ ایجاد: 15:52:15 1402/10/18

سوال!!!!
سوال دارم! آن هم اینکه اگر روزگار قرار بود تورا از من بگیرد، چرا تورا به من داد؟
فقط برای لمس طعم عشق؟
یا تماشای زجر روحم؟
گر هزار بار زندگی کنم باز هم انتخابم تو خواهی بود!
تاریخ ایجاد: 15:56:28 1402/10/18

امواج سیاه...
وقتی دردم از حد میگذره و میخواد کمکم کنه ولی پسش میزنم:
داره تاریک تر از قبل میشه. سایه ها محاصرم کردن. حتی به اون ها هم نمیتونم اعتماد کنم. از الان قول چیزای بهترو به خودم میدم. چشامو لحظه ای میبندم. همون امواج سیاه! بلند از هر بمبی میشکنم! این درد فراتر از تحمل منه! از اون لحظه ای که صورت متمایزت رو دیدم، شکستم! توی تاریکی دردات از نور هم روشن تر میشم برات. از زندگیت دست نکش! من اینجا میمونم و برای روز خوب دعا میکنم. شک دارم اینجا جای من باشه! میخوام بهت بگم تاریکی سراسر دروغه، ازش نترس! اهمیتی نداره یه شب چقدر بتونه تاریک باشه، من هنوزم پیشتم! اینو میدونم که هیچکس این دردا رو گردن نمیگیره. آره ما این بازیو انتخاب کردیم. مردم دوست دارن بگن این درد هیچ منطقی نداره. مهم نیست چکار میکنم فقط بیشتر از قبل تو باتلاق فرو میرم. اگه ما مسئولیت اینارو قبول نکنیم، کی کنه؟ :)


"این کلا از روی آهنگ بلند تر از بمب بی تی اس برداشته شده. با کمی تغییر!!! :/"
تاریخ ایجاد: 11:12:25 1402/10/19

خوابام...
منی که دارم کم کم اونو فراموش میکنم و حالم خوبه
خوابام: 🤡
تاریخ ایجاد: 11:15:27 1402/10/19

درون تو!
دیروز بود از بابام پرسیدم آخرین جمله ای که توی کتاب یا اگه به کسی بخوای بگی، چیه؟ گفت اگه در حال مرگ باشم؟ با شک و تردید گفتم آره!
نگاهشو برگردوند و بعد چند ثانیه سکوت گفت: (( اگه به شخص بخوام بگم فقط به تو میگم! اونم اینه که هیچوقت نگران نباش من همیشه پیشت هستم!))
گفتم چطور؟!
گفت: (( بعد مرگ هم درون تو زندگی میکنم....))
مدیونین فکر کنین تا 3 ساعت بعدش داشتم عر میزدم :/
تاریخ ایجاد: 11:36:38 1402/10/19

بنویس!
بنویس!!! 
که متن تو نشان دهنده‌ی بی‌قراری ِدرونت است و قلم تو راهی‌ست برای آرام کردن درونت!
تاریخ ایجاد: 11:54:41 1402/10/19

خاطره...
منو بین این همه خاطره تنها گذاشتی،
الان حتی پشت سرتم نگاه نمیکنی، 
تویی که میگفتی خنده‌هات خیلی قشنگه.. 
همین خنده هارو هم ازم گرفتی
حتی یادم نمیاد آخرین بار کی خوشحال بودم..
تاریخ ایجاد: 21:50:02 1402/10/19

تموم شدنی!
اینکه آدما ازم دور میشن و دوره‌ی هرچیزی تموم میشه آزارم میده. من نمی‌خوام چیزی عوض شه. چرا نمیشه همیشه همه چیز یک جور بمونه؟ من بدم میاد وقتی آدما کمرنگ میشن. چون مرحله‌ی بعد گم و گور شدن‌شونه و هی یادشون میوفتم و دلم تنگ میشه و مچاله میشم.
تاریخ ایجاد: 22:22:08 1402/10/25

باور؟!
آیا ما دوباره کسی را باور خواهیم کرد؟
فک نکنم :)
تاریخ ایجاد: 22:25:33 1402/10/25


منِ واقعی!
درست‌ترین تصویری که از این روزهای خودم می‌تونم بدم اینه که انگار زندگیم توی یه ماکت بزرگ چیده شده؛ همه‌چی خوبه، سرجاشه و بد هم نمی‌گذره داخلش اما درواقع ساختگیه و هیچی واقعیت نداره، حتی خود من. 
واسه همین هرلحظه منتظرم بریزه و تموم بشه.... :)
تاریخ ایجاد: 22:28:43 1402/10/25

حرف؟ لااا
چیزی نبود که با حرف‌ بگویم، باید در آغوشت گریه می‌کردم!
تاریخ ایجاد: 00:41:24 1402/10/26