با دروغ هایت...

سآینآ» 1404/5/20 21:46
تمام نمیشوند دروغهایت
چون خداهایی که مردهاند
اما هنوز بویشان در هواست
تو با هر لبخند یک شمشیر در قلب معنا میکاری
و من احمقی هستم که هنوز در میدان ایستادهام
فقط نگاه میکنم
حقیقت؟
کودکیست که پیش چشمم کشته شد
و تو، با خونسردیِ پادشاهان شکستخورده به من گفتی: «این بازیست»
بازیِ تو؟
جانانِ من، نه برد دارد، نه باخت
فقط ویرانهایست
که باید بر خاکسترش بخندیم
تا گریههایمان را کسی نشنود
اما تو
با دروغهایت
نه حقیقت را کُشتی
نه مرا
فقط جهان را بیمعنا کردی