آســ★ـــآره

پناه‌به‌صداقت‌چشمات،وقتی‌لبات‌به‌دروغ‌گفتن‌تر‌میشه

Hard

دارم مینویسم، چون شاید لازم باشه بدونم چقدر خسته‌ام. 

انگار همه‌چیز شده یه نبرد هر روزه که هیچ پایانی براش نیست. 

نمیدونم چرا همه‌چیز این‌قدر سنگین و تاریک شده و چرا امیدی تو دلم نمونده، ولی تنها چیزی که میدونم اینه که متاسفم…

متاسفم که شاید ناامیدتون کردم، شاید اون‌جوری که باید نبودم.