آســ★ـــآره

پناه‌به‌صداقت‌چشمات،وقتی‌لبات‌به‌دروغ‌گفتن‌تر‌میشه

R اسفند۱۴۰۲

شکلات:) میدونی خیلی دیر شده؟

الان که دارم عکسای اون موقعتو نگاه میکنم، یه جمله. فقد یه جمله.
"چقدر مال من بودی"

اون عکست. رینگ ستمون جا خوش کرده تو دستات. نقاشی ای که برات کشیدم، پشت قاب گوشیته. گردنبند ستمون روی اون لباس سفید رنگت افتاده. مدل موهات.

چال گونت. چال گونت. چال گونت...

میتونم همه جای این عکس ردی از خودم پیدا کنم. 

اگه شکلات یه توهم نبود، قطعا قرار بود هربار با گفتن "شکلات" این چهره بیاد جلو چشمم. 

ولی نیست. همش توهمه. هیچوقت عاشقم نبودی.

ادامه...

یک‌اسفندهزاروچهارصدودو

این تاریخ برام فراموش نشدنیه

روزی که برای اولین بار لمست کردم. با تک تک سلولام...

حیفه هیچ خاطره ای از اون موقع ندارم. نه عکس. نه فیلم. فقط یادم میاد خیلی دوستت داشتم

هیچ نزدیکی ای حس نمیکنم با چیزی که اون موقع بودی

2024.2.20

تصمیم؟

(تا وقتی بازسازی تموم بشه، این پست پین میمونه)

میخواستم کل پستای آساره ی قبلی رو دوباره اینجا بذارم، با این تفاوت که هر پست، شامل کل پستای یک ماه باشه!

پس از همین الان بگم لازم نیست دوباره بخونینشون! خیلیا از اول آساره باهام بودن، به خصوص آنیا:)

ولی، این شروع نو عه و اون یکی آساره الان دیگه نیست! بگ